نیلاینیلای، تا این لحظه: 4 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

نیلای ماه نورانی ام

لبخندت مرا تا اوووج مهربانی ها می رساند

خووب شو نیلایِ من

1399/12/25 1:28
نویسنده : مامان فهیمه
123 بازدید
اشتراک گذاری

قوربونت برم نیلایِ مهربانم

چقدر این روزهاااا سخت میگذرند...
مگر می شود تو را بی حال دید
الهی مادر به فدایت
از ۱۴ ام حالت خوش نیست...
نمیدانم این چه دردی بود که دامن گیرمان شد
این اولین بیماری تو است...
و من غمگین ترینم
بمیرم برایت که واکسن راهم با همان به سر بردی
عذاب وجدان گرفته ام...
نکند من دندان پزشک رفتم و آمپول بی حسی رویت تاثیر گذاشت...
یا آنروز انقدر انجا توی درمانگاخ ماندیم و تو را مریض کردیم...
فدایت شوم که نمی توانی با دندان های قشنگت چیزی را بگیری...
هر روز فقط شب ها دعا میکنم دردت به جان من بخورد و تو خوووب خوووووووب شوی

دکتر ها که میگویند گذراست...
پس چرا نمی گذرد
از چهارشنبه که باهم از مهد برگشتیم حس کردم خییلی لثه هایت را می مالی
گفتم شاید ادا میدهی و خوشت می آید...
پنج شنبه که شد دیدم نه گویا احساسم درست است لثه های بالایی ات کمی رنگشان قرمز شده بود...
ولی خییلی کم...
گفتم شاید من اشتباه فکر میکنم...
یکشنبه واکسن یکسالگی ات را زدیم...
علی رغم آنکه واکسیناتور گفته بود تب نخواهی کرد...
ولی تو عصر همان روز تب کردی و من استامینوفن دادم
یکبار هم شب و بعد هم فردا صبحش...
که با استامینوفن گذشت
بعدا فهمیدم که تب برای تب خال هست...
تب خالی که نمیدانم واقعا مشکلمان اینست یا نه...
یکی گفت تب خالست
دیگری گفت ژنژویتست
دندان پزشک هم گفت می گذرد...
خلاصه... ماهم منتظر فقط با استامینوفن که همان را هم دیگر قطع کرده ام...
چون از جمعه حال عمومی ات خوبست فقط... نمیدانم چرا التهاب و قرمزی لثه هایت فرقی نکرده
حتی پایین هم درگیر شده...
دکتر اخری نیستاتین هم داد گفت هرچند بی ربط است ولی اگر امکان قارچ هم باشد رد میشود...
فقط خداااایاااا خودت کمک کن...
قوربونش برم ۲بارم اونطوری با کله خورده زمین لثه عاش خونی شده
از بس قطره دادم دیگه قطره هم دوست نداره
نیستاتین هم دیگر تمام شد
از دیروز هم برایت ایبو بروفن داده ام
تنها به امید رفع التهاب...




از وقتی لثه هایشدرد میکند همیشه لب هایش را به هم فشرده نگه میدارد
روزی که واکسن زدیم







خدایاااا نیلاااایم رو خودت سلامت نگهش داااار
پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)