جااان و جهاااان منید یادش بخیر این خاطره جز همان خاطره هایی است که همیشه عمق وجودت با خودت مرور میکنی ... ان را خود خودت ساخته ای... با چه شوری... چه هیجانی... یادش بخیرررر... زمان خودش خاص و بی نظیر بود... از همان هایی که بی پروا با خود خودت میزنی به میدان و میروی خدا تومن میدهی به چیزی که حتی نمیدانی قرار است استفاده کنی یا نه... از روی ویترین یکی از مغازه های برند شهررر... چقدر نازو دوست داشتنی بود یادش بخیر وقتی روی مانکن دیدم شیفته اش شدم... تازه فهمیده بودم قرار است مادر شوم... رفتم و تنهایی خریدمش با چه حسی... که می شود این... میشود امروز که آن را توی تن شما ۲تا در یک قاب کنار هم ببینم... چقدر برای اینکه تن نهال کنم عجله ...